۱۰ اکتبر (۱۹ مهر ماه) روز جهانی سلامت روان است. از سال ۱۹۹۹ برای جذب مسئولان هر کشور به مسئله سلامت روان این نامگذاری انجام گرفت و شعار امسال این روز از طرف سازمان بهداشت جهانی، سلامت روان برای همه: سرمایهگذاری بیشتر- دسترسی بیشتر انتخاب شده است.
>۲۳ درصد از مردم دچار اختلال روانی هستند
احمد حاجبی رئیس دفتر سلامت روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در نشست خبری آنلاین گفت: « حدود ۲۳ درصد جمعیت کشور به نوعی دچار اختلالات روانی هستند و مطالعات در دنیا نشان میدهد که در کشورهای با درآمد متوسط، ۷۵ درصد افراد دارای اختلال روانی مانند افسردگی واضطراب از خدمات درمانی استفاده نمیکنند. این میزان یک رقم جهانی است و در ایران نیز بین ۶۶ تا ۷۵ درصد افراد دارای اختلال روانی برای درمان به روانپزشکان، روانشناسان و متخصصان سلامت روان مراجعه نمیکنند. در ایران به ازای هر ۴۵ هزار نفر یک روانپزشک داریم. این میزان البته در کشور توزیع مناسبی ندارد و میزان توزیع روانپزشک در برخی مناطق کشور از این میزان کمتر و در برخی جاها بیشتر است. در این مورد یک استاندارد جهانی وجود ندارد و میزان دسترسی مردم در کشورهای مختلف به روانپزشک و روانشناس متفاوت است. »
>افزایش سواد سلامت مردم
وی افزود: « همچنین تغذیه سالم جزئی از شیوه زندگی سالم است و با سلامت روان هم مرتبط است. تغذیه سالم همیشه تغذیه گران نیست بلکه شامل تنوع غذایی و مصرف غذاهایی است که برای سلامت انسان ضروری است. یکی از علایم جدی افسردگی کاهش اشتهاست و به جز موارد استثنایی افسردگی که موجب پر خوری میشود در اغلب اوقات افسردگی به کم اشتهایی منجر میشود و در هر صورت سلامت روان و تغذیه بر هم اثر متقابل دارند. از زمان اجرای طرح تحول سلامت حدود دو هزار کارشناس سلامت روان در شبکه بهداشتی کشور به مردم خدمات سلامت روان ارائه میکنند. این افراد کارشناسان آموزش دیدهای هستند که در مباحث پیشگیری و مداخله هنگام بیماری روانی فعال هستند. و مهمترین بحث در حوزه سلامت روان افزایش سواد سلامت روان مردم و باید در این زمینه با افزایش آموزش همگانی از طریق رسانه مردم را نسبت به علایم و روشهای کنترل خشم و اختلالات روانی و مراجعه به موقع به فرد متخصص آگاه کنیم. »
>بیماری روانی
در تعریف بیماری روانی آمده است: به گروهی از بیماریها گفته میشود که با تاثیر بر تفکر و رفتار باعث ایجاد ناراحتی برای فرد مبتلا یا ایجاد ناتوانی در وی میشوند. علت بیماریهای روانی به خوبی شناخته شده نیست ولی آنچه مسلم است این است که عوامل ژنتیک، استرسهای مختلف و نوع تعامل فرد با دیگران در ایجاد یا بروز آنها موثر است. افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنیا از جمله این اختلالات هستند. علم روانشناسی دلایل بسیاری را برای بروی انواع بیماری روانی بیان کردهاست اما هر نوع بیماری روانی برآیند عوامل محیطی، خانوادگی، ژنتیک و در نهایت خواست و اراده فرد میباشد. در این بین آموزشهایی که فرد در طی زندگی خود از طریق خانواده، دوستان، مدرسه، محیط کار دیدهاست، نقش فوقالعادهای بر شکلگیری اختلالات روانی او دارد. امروزه، ساکنین کلانشهرها به نسبت شهرهای حاشیهای و روستاها بسیار بیشتر در معرض ابتلا به انواع بیماریهای روحی روانی هستند.
>خطر ابتلا به روان پریشی در شهرها ۷۷درصد بیشتر از روستا است
در همین حال یک عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور گفته است: « خطر ابتلا به روان پریشی در شهرها ۷۷درصد بیشتر از روستا است.
خطر ابتلا به «افسردگی» در ساکنان شهری ۲۰درصد بیشتر از کسانی است که در مناطق روستایی و یا خارج از شهر زندگی میکنند، این در حالیست که خطر ابتلا به «روان پریشی» در شهرها ۷۷درصد بیشتر از ساکنان روستایی است. همچنین بیش از نیمی از جمعیت جهان – ۲/۴ میلیارد نفر – در شهرها زندگی میکنند و پیشبینی میشود، که ۶۸درصد از جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ میلادی در مناطق شهری زندگی کنند، مدتهاست که اثرات مخرب زندگی شهری بر سلامت جسمی شناخته شده است، از جمله میزان بالاتر بیماریهای قلبی- عروقی و تنفسی، اما مطالعات جدیدتر، نشان میدهد که زندگی شهری بیشتر میتواند بر سلامت روان، تاثیرات سوء بگذارد. »
>جمعیت شهرنشینی مستعد اختلالات روانی
رئیس انجمن روانشناسی تربیت افزود: « مطالعات نشان دادند، هرچه مدت بیشتری را در کودکی و نوجوانی در یک محیط شهری بگذرانیم، خطر ابتلا به بیماری روانی در بزرگسالی بیشتر است و مطالعات دیگر، در افرادی که خطر ژنتیکی بالایی در ایجاد اختلالات روانپزشکی دارند، از این مفهوم پشتیبانی میکند که زندگی شهری باعث ایجاد تغییراتی در شبکهای از مناطق مغزیِ درگیر در ایجاد بیماریهای روانی میشود. بسیاری از افراد در جستجوی خدمات بهتر، فرصتهای اقتصادی و اجتماعی و دوری از تجربیات منفی گذشته، به شهر نقل مکان میکنند.
دلایلی که ممکن است برخی از افراد به دنبال این موارد باشند، خود به عنوان عامل خطر برای مشکلات روحی و روانی هستند؛ به عنوان مثال، فقر، بیکاری، بیخانمانی، مشکلات جسمی و روحی، آسیبهای قبلی، بحرانهای شخصی، از هم پاشیدگی خانواده، اعتیاد و مهاجرت؛ این حرکت اجتماعی، جمعیتی را بوجود میآورد که به طور ویژه، مستعد ابتلا به اختلالات روانی هستند. همچنین افرادی که از قبل عوامل خطر، به ویژه فقر، وضعیت اقلیتی یا مشکلات بهداشت روانی را دارند، اغلب با اختلافات اجتماعیِ منفی در شهر روبرو میشوند. این تفکیک اجتماعی و روانی میتواند در محلههایی که با فقر و چالشهای اجتماعی، ایجاد احساس بیعدالتی و ناامیدی و تجارب پیش داوری و تبعیض که ممکن است بر سلامت روان تاثیر بگذارد، مشخص میشود.
همچنین افزایش میزان بزه و بزهکاری، جرم و جنایت، فساد و فحشا و…. در شهرها نسبت به روستاها، همه از عوامل اجتماعیِ تاثیرگذار بر سلامت روان افراد شهرنشین هستند. زیرا افرادی که در شهر زندگی میکنند، سطح محرک بیشتری را تجربه میکنند. تراکم، ازدحام جمعیت، سر و صدا، بو، بینظمی، آلودگی و….. این محرکها، فعالیت و فکر را در سطح نهفته تحریک میکنند، و به دلیل عدم توانایی در مقابله، تاثیراتشان به مرور زمان، بیشتر میشوند. همچنین دشواری در یافتنِ آسایش (یعنی جستجویِ فضاهایی خلوت، آرام، بدون آلودگی و خصوصی)، میتواند به انزوای اجتماعی مرتبط با افسردگی و اضطراب تبدیل شود. »
>دسترسی کمتر به شرایط حفاظت روان در شهرها
این روانشناس گفت: « ممکن است افرادی که در شهر زندگی میکنند کمتر به شرایطی که در مناطق روستایی وجود دارد و از سلامت روانی محافظت میکنند، دسترسی داشته باشند. به عنوان مثال؛ ممکن است دسترسی کمی به طبیعت و فضایِ سبز داشته باشند، ممکن است به دلیلِ کاهش اوقات فراغت یا کار زیاد و صرف زمان طولانی در رفت و آمدشهری، فرصتهای کمتری برای گنجاندن ورزش و تفریح به عنوان بخشی از برنامههای روزمره داشته باشند، ممکن است به دلیل عواملی مانند ازدحام جمعیت، نور، سر و صدا و استرس، افراد احساس امنیت نکنند، از حریم خصوصی کمتری برخوردار باشند و حتی خواب کمتری داشته باشند. همچنین از آنجایی که ساکنان شهر نسبت به مناطق روستایی تمایلی به تعاملات اجتماعی ندارند، زندگی در شهر با ترک شبکههای اجتماعی قوی دوستان و خانواده همراه است. با فرسایش این عوامل محافظتی، افراد بیشتر در معرض ابتلا به مشکلات بهداشت روان قرار میگیرند. »
>ساکنان مناطق بالای شهر افسردگی کمتری دارند
وی در آخر افزود: « زندگی شهری یک پدیده پیچیده و متناقض است که تعریفی دشوار دارد. مشترکات کمی بین ساکنین یک منطقه محرومِ شهر و یک منطقه بالایِ شهر وجود دارد. به این معنی که، وقتی افراد به مسکن با کیفیت بالا و فضای سبز دسترسی پیدا میکنند، میزان افسردگی در آن مناطق شهری کمتر است. این شرایط را میتوان به شهرهایِ مختلف نیز تعمیم داد، شهرهایی که در مناطق جغرافیایِ خوش آب و هواتر و دارای امکانات رفاهی و تفریحیِ بیشتر و جمعیت کمتر هستند، تاثیر منفیِ زندگی شهری بر آنها کمتر است. »
>تعیین کنندههای سلامت
در عوامل موثر بررسی نقش تعیین کنندههای اجتماعی سلامت بسیار گسترده است. به طوری که سهم عوامل اجتماعی ۵۰ درصد، ژنتیک و بیولوژی ۱۵ درصد، محیط فیزیکی ۱۰ درصد و سیستم بهداشت و درمان ۲۵ درصد میباشد. همچنین تعیین کنندههای اجتماعی سلامت شرایطی را توصیف میکنند که مردم تحت آن شرایط متولد شده بزرگ میشوند، زندگی و کار میکنند و پیر میشوند. سلامت مردم با ویژگیهای جامعه و ساختارهای خدماتی و اقتصادی آن مرتبط است و این واقعیت بسیار مهم مبنای سیاستگذاری موثر برای ارتقای سطح سلامت مردم به شمار میرود. امروزه به صورت واضح نشان داده شده است که عوامل اجتماعی نقش بسیار مهمی در سلامت و رفاه در ابعاد فردی، گروهی و جمعی دارند.
مراقبتهای اولیه بهداشتی در قالب ایجاد عوامل اجتماعی موثر بر سلامت در ایران از سال ۱۳۶۳ با استقرار برنامه نظام شبکههای بهداشتیدرمانی خانههای بهداشت، مراکز بهداشتی درمانی روستایی مورد توجه قرار گرفت. از موارد تعیینکننده سلامت میتوان به این موارد اشاره کرد: تکامل تغذیه و امنیت غذایی، شیوه زندگی سالم، محیطهای سالم ابتدایی و کودکی، آموزش، آگاهی، تحصیلات، حمایت اجتماعی و مسکن.
>افراد از برچسب بیماری روانی گریزانند
در همین خصوص دکتر حمید پیروی رئیس مرکز مشاوره دانشگاه تهران به آفتاب یزد گفت: « در سطح جهانی از سال ۲۰۱۶ افسردگی و اضطراب، رشد ۵۰ درصدی داشته است عوامل اقتصادی و اجتماعی تعیینکننده سلامت روان باعث ایجاد تفاوت درصد اختلالهای روانی در کشورهای مختلف میشوند. از سوی دیگر بحث تاثیر کووید ۱۹ در جوامع مطرح میشود که باعث رکود اقتصادی، تعطیلی بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و نگرانی برای آینده شغلی و تحصیلی شده است.البته ما هنوز با عوارض روانی و اجتماعی پسا کرونا مواجه نشده ایم. به احتمال زیاد در زمانپسا کرونا این عوارض بیشتر میشوند.سهم بیماریهای روانشناختی در کلبیماریهای موجود ۱۳ درصد است که این رقم بالایی است.
سازمان جهانی بهداشت اعلام کرده است که ۲۵ درصد مردم جامعه به نوعی دچار اختلال هستند. امروز در دنیا به دلیل همه گیر شدن مشکلات روانشناختی تقاضا برای دریافت خدمات سلامت روان افزایش یافته است. از دلایل همه گیر شدن بیماریهای روانی میتوان به فضای جدید زندگی شهری، کمبود ارتباطات، از بین رفتن حمایت اجتماعی و زندگی ماشینی اشاره کرد. دولت ها، سازمانها و نهادهای دولتی و غیر دولتی به دلیل این افزایش تقاضا باید در حوزه سلامت وارد شوند. دولت باید در مقوله سلامت روان سرمایهگذاری مادی و معنوی کند و خدمات سلامت روان در دسترس همگان قرار گیرد.» وی ادامه میدهد: « مردم به این خدمات مراجعه نمیکنند این خدمات تحت پوشش بیمه نیست، در دسترس همگان نیست، گران است زیرا یک فرد برای درمان حداقل به ۱۰ تا ۱۲ جلسه درمان احتیاج دارد.
همچنین مردم به موسسات دولتی اعتماد ندارند و در اصطلاح نمیتوانند راز دل خود را با آنان در میان بگذارند. این روانشناس در آخر گفت: «در تمام جوامع تابوهایی وجود دارد و نسبت به مراجعکنندگان به روانشناسان و روان پزشکان دید خوبی وجود ندارد و افراد از برچسب بیماری روانی گریزانند. از نظر من هر کس رشد فکری بیشتری داشته باشد باید به آدم کاربلد برای دریافت خدمات مشاورهای مراجعه کند. باید سطح سلامت روان افراد جامعه ارتقا یابد تا افراد بتوانند نگرش مثبت به این موضوع پیدا کنند و علائم را بشناسند تا به موقع از افراد کاربلد کمک بگیرند. »
آفتاب یزد /یگانه شوق الشعرا
منبع : بیتوته